رهایی

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


بــــــــــــــــــــــــــــــــه       

                       وبـــــــــــــــــــــــ

                                           رهـــــــــــــــــــایــــــــــــــــــــــــــــی

                                                                                          خـــــــــــــــــــــــــوش آمـــــــــــــــــدیــــــــــــــــــد

 

                                                                  

                          نظر یادتون نره

نويسنده: mary تاريخ: شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خدا کند

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد



نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد



شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت



کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟



چه می‌کنی اگر او را که خواستی‎ ‎یک عمر



به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...



رها کنی، برود، از دلت جدا باشد



به آنکه دوست‌ترش داشته ... به‎ ‎آن برسد



رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند



خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد



گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری



که هق هق تو مبادا به گوش‎ ‎شان‎ ‎برسد



خدا کند که ... نه! نفرین نمی‌کنم که مباد



به او که عاشق او بوده‌ام زیان برسد



خدا کند فقط این عشق از سرم برود



خدا کند که فقط زود آن زمان برسد

نويسنده: mary تاريخ: یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تولد انسان

تولد انسان روشن شدن کبریتی است

و مرگش خاموشی آن!

بنگر در این فاصله چه کردی؟

گرما بخشیدی...!؟

یا سوزاندی...؟!!

نويسنده: mary تاريخ: پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خدایا

خدایا

دلم می خواهد شبیه بی کس ترین آدمهای روی زمین باشم

شبیه آدمهایی که جز تو یاوری ندارند

از عظمت مهربانیت در حیرتم

چگونه به من محبت میکنی

در حالی که در سرزمین وجودم فصل سرد شیطانی حاکم است

خدایا!

سجده میکنم در برابرت که اینقدر در برابر من و گناهان من صبوری

کمکم کن تا این مهربانی هایت را درک کنم...

نويسنده: mary تاريخ: پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آدم

آدم های ساده را دوست دارم!

همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند!

همان ها که برای... همه لبخند دارند!

همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند!

آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد؛

عمرشان کوتاه است!!

آدم های ساده را دوست دارم!

بوی ناب “ آدم ” می دهند

نويسنده: mary تاريخ: پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ما بچه های کارتون های سیاه و سفید بودیم

ما بچه های کارتون های سیاه و سفید بودیم

کارتونهایی که بچه یتیم ها قهرمانهایش بودند

ما پولهایمان را می ریختیم توی قلک های نارنجکی و می فرستادیم جبهه

دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم

توی روزنامه دیواری هایمان امام را دوست داشتیم

آدمهای لباس سبز ریش بلند قهرمان هایمان بودند

آنروزها هیچکدامشان شکمهای قلمبه نداشتند

و عراقی های شکم قلمبه را که می کشتند توی سینما برایشان سوت می زدیم

شهید که می آوردند زار زار گریه می کردیم

اسرا که برگشتند شاد شاد خندیدیم
 
ما از آژیر قرمز می ترسیدیم

ما به شیشه خانه هایمان نوار چسب می زدیم از ترس شکستن دیوار صوتی

ما توی زیر زمین می خوابیدیم از ترس موشک های صدام

ما چیپس نداشتیم که بخوریم

حتی آتاری نداشتیم که بازی کنیم

ما ویدیو نداشتیم

ما ماهواره نداشتیم

ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کباب چه شکلی است

ما خیلی قانع بودیم به خدا

صحنه دارترین تصاویر عمرمان عکس خانم های مینی ژوب پوشیده بود توی مجله های قدیمی یا زنانی که موهایشان باز بود توی کتاب های آموزش A.B.C.D

زنهای فیلمهای تلوزیون ما توی خواب هم روسری سرشان می کردند

حتی توی کتابهای علوممان هم با حجاب بودند

عاشق که می شدیم رویا می بافتیم

موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم

جرات نداشتیم شماره بدهیم مبادا گوشی را بابا هایمان بردارند

ما خودمان خودمان را شناختیم

هیچکس یادمان نداد

و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل

نسلی که عشق و حال هایشان را توی کاباره های لاله زار کرده بودند

و نسلی که دارد با فارسی وان و من و تو و ایکس باکس و فیس بوک بزرگ می شوند

و هیچکدامشان مارا نمی شناسند و نمی فهمند.

نويسنده: mary تاريخ: پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چه انتظاری از من داری ؟

روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟

ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم

دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟

ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود

به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او  را هم نخواستم ، چون زیبا نبود

ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم

دوستش کنجاوانه پرسید : چرا ؟

ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم

هیچ کس کامل نیست

نويسنده: mary تاريخ: پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اس ام اس سخنان کوروش کبیر

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

 

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

 

آنچه جذاب است سهولت نيست، دشواري هم نيست، بلکه دشواري رسيدن به سهولت است .

 

وقتي توبيخ را با تمجيد پايان مي دهيد، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر مي کنند، نه رفتار و عملکرد شما.

 

سخت کوشي هرگز کسي را نکشته است، نگراني از آن است که انسان را از بين مي برد .

 

اگر همان کاري را انجام دهيد که هميشه انجام مي داديد، همان نتيجه اي را مي گيريد که هميشه مي گرفتيد .

 

افراد موفق کارهاي متفاوت انجام نمي دهند، بلکه کارها را بگونه اي متفاوت انجام مي دهند.

 

پيش از آنکه پاسخي بدهي با يک نفر مشورت کن ولي پيش از آنکه تصميم بگيري با چند نفر .

 

کار بزرگ وجود ندارد، به شرطي که آن را به کارهاي کوچکتر تقسيم کنيم .

نويسنده: mary تاريخ: یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

هر روز تكراريست

صبح هم ماجرای ساده ایست


گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند


رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.

خدایا


می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام ...! 

نويسنده: mary تاريخ: شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

من اگر نباشم باز هم درخت ها سایه خواهند داشت

باز هم درها روی پاشنه شان می چرخند

باز هم تو لبخند می زنی ؛

و هیچ سنگ فرشی نخواهد گفت :

" امروز یک جفت پای مهربان از عابرانم کم است . . . "
 
من اگر نباشم

باز هم زمان می گذرد

باز هم باران بر ناودانی صدا خواهد خورد

باز هم چای داغ و رخوت  ِ یک بعدازظهر  ِ پاییزی لذت بخش است ؛

و هیچ سایه ای نخواهد گفت :

" امروز سرگردان  ِ کسی هستم که دیروز سایه اش بودم . . . "

من اگر نباشم باز هم بوسه ها شیرینند

اشک ها شور و سکوت  ِ میان  ِ عشق بازی ها سرشار

از واژه های سربریده ی بی آوا ؛

و هیچ کس نخواهد گفت :

" از امروز دیگر جهان به پایم لق می زند . . . "
 
نويسنده: mary تاريخ: پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

با عرض ســــــــــــــــــــــــــــــــلام ...........من ماری هستم ............ به وب من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to shoeleh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com